ابتدا فکر می کردم که پدربزرگ در پایان آن خواهد مرد، اما برعکس شد: او دختر بیچاره را لعنت کرد و یک سطل اسپرم را نیز در بیدمشک ریخت. البته تقریباً تمام کارهایی که دختر به تنهایی انجام می داد، اما پدربزرگ نیز در بالای آن قرار داشت: در آن سن، بسیاری از آنها اصلاً نمی توانند کار سختی را تحمل کنند. دختر به طرز شگفت انگیزی می مکد: بدون مشکل کل خروس را می بلعد، من خودم او را لعنت می کردم!
و خانم بسیار با تجربه است، من می بینم. او با لذت فاک می کند، مقعدش به وضوح رشد کرده است و به مکیدن دیک عادت کرده است. یک زن جوان اولیه و به قول خودشان بدون عقده. من تعجب می کنم که چرا او باباش را لعنت نمی کند، او می تواند پول بیشتری برای سکس به او بدهد. یا بعد از همون مادر مزاج انرژی دیگه ای نداره؟ در هر صورت، جالب است.
غاز، آنها از شانس خود در پایین آن می گوید STOPPING